Total search result: 201 (321 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
get a word in <idiom> U |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
nothing remains to be told U |
چیزی برای گفتن باقی نمیماند |
|
|
measure U |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
|
|
to recount something to someone [formal] U |
برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن] |
|
|
On the recent developments he had nothing to say. U |
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت. |
|
|
a hot potato <idiom> U |
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست] |
|
|
bread and point U |
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
|
|
potatoes and point U |
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
|
|
A problem is a chance for you to do your best. U |
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید. |
|
|
greshams law U |
زیرا مردم پول بد راخرج میکنند و پول خوب رانگاه می دارند |
|
|
cant U |
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن |
|
|
talking is not permitted U |
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است |
|
|
straight from the shoulder <idiom> U |
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن |
|
|
controlling U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
|
|
control U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
|
|
controls U |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
|
|
phoneme U |
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا |
|
|
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
|
|
sass U |
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن |
|
|
there is a rush for the papers U |
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند |
|
|
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U |
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره] |
|
|
trial and error <idiom> U |
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب |
|
|
There is talk [mention] of something [somebody] . U |
صحبت از چیزی یا کسی است. |
|
|
cats U |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
|
|
cat U |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
|
|
coach dog U |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
|
|
keystroke U |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
|
|
bespeak U |
قبلا درباره چیزی صحبت کردن |
|
|
yakety-yak <idiom> U |
صحبت زیاد درمود چیزی بیارزش |
|
|
says U |
سخن گفتن صحبت کردن سخن |
|
|
say U |
سخن گفتن صحبت کردن سخن |
|
|
chopsticks U |
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند |
|
|
vetoes U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
vetoing U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
vetoed U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
veto U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
to scramble for something U |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
|
|
lay hands on something <idiom> U |
یافتن چیزی |
|
|
lay hands on something U |
چیزی را یافتن |
|
|
Do the trains connect? U |
[خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار] |
|
|
get hold of (someone) <idiom> U |
(برای صحبت)به گیر انداختن شخص |
|
|
whiff U |
دروغ در چیزی گفتن |
|
|
lay hands on something U |
بر چیزی دست یافتن |
|
|
to escape [with something] U |
رهایی یافتن [با چیزی] |
|
|
bracket U |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
|
|
phoned U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
|
|
phoning U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
|
|
phone U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
|
|
phones U |
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی |
|
|
discommend U |
با عدم توافق چیزی گفتن |
|
|
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U |
سخن گفتن در باره چیزی |
|
|
put words in one's mouth <idiom> U |
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن |
|
|
to obtaini. on anything U |
درباره چیزی اگاهی یافتن |
|
|
(can't) make head nor tail of something <idiom> U |
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی |
|
|
cut (someone) off <idiom> U |
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن |
|
|
fourth generation computers U |
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند |
|
|
prolog U |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند |
|
|
phones U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
|
|
phoning U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
|
|
phoned U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
|
|
telephoning U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
|
|
telephone U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
|
|
telephoned U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
|
|
phone U |
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن |
|
|
telephones U |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
|
|
subtend U |
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن |
|
|
to get an overview [of something] U |
دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن |
|
|
copyrights U |
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند |
|
|
pert U |
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند |
|
|
copyright U |
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند |
|
|
to reach for knowledge U |
برای یافتن |
|
|
seek U |
جستجو برای یافتن |
|
|
seeking U |
جستجو برای یافتن |
|
|
seeks U |
جستجو برای یافتن |
|
|
to appreciate something U |
قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی] |
|
|
via U |
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد |
|
|
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U |
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند. |
|
|
a word or two U |
چند تا کلمه [برای گفتن] |
|
|
abjured U |
برای همیشه ترک گفتن |
|
|
abjure U |
برای همیشه ترک گفتن |
|
|
manual alphabet U |
برای سخن گفتن با کران |
|
|
abjures U |
برای همیشه ترک گفتن |
|
|
abjuring U |
برای همیشه ترک گفتن |
|
|
populate U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
|
|
populating U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
|
|
populates U |
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند |
|
|
problem U |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
|
|
problems U |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
|
|
to mumble [away] to oneself U |
برای خودشان زیر لب سخن گفتن |
|
|
right of search U |
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند |
|
|
to ask somebody to say a few words U |
خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند |
|
|
hydrostat U |
الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب |
|
|
henpeck U |
سعی کردن برای تفوق یافتن |
|
|
flag day U |
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند |
|
|
feedback U |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
|
|
semaphore U |
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند |
|
|
if i find an opportunity U |
اگر فرصتی پیداکنم |
|
|
head-hunting <idiom> U |
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق |
|
|
cross examination U |
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند |
|
|
To make ( find , get ) an opportunity . U |
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن |
|
|
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> U |
فرصتی را از دست دادن [اصطلاح] |
|
|
Should the occasion aris. U |
اگر فرصتی دست دهد |
|
|
reach out with an olive branch <idiom> U |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
|
|
reach out with an olive branch U |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
|
|
waiting games U |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
|
|
waiting game U |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
|
|
diagnostic U |
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری |
|
|
metal oxide semiconductor U |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
|
|
chips U |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
|
|
chip U |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
|
|
queries U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
|
|
malfunctions U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
|
|
malfunctioned U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
|
|
query U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
|
|
queried U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
|
|
querying U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
|
|
malfunction U |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
|
|
new blood <idiom> U |
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن |
|
|
extensions U |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
|
|
extension U |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
|
|
CD E U |
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد |
|
|
rah rah U |
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن |
|
|
access time U |
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی |
|
|
posted U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
|
|
posts U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
|
|
post- U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
|
|
post U |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
|
|
tug of war U |
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن |
|
|
derivation graph U |
ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است |
|
|
TDR U |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
|
|
to grieve over anything U |
برای چیزی |
|
|
message U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
|
|
MTA U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال . |
|
|
messages U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
|
|
requesting U |
تقاضا برای چیزی |
|
|
to grumble at any thing U |
برای چیزی غرغرکردن |
|
|
requested U |
تقاضا برای چیزی |
|
|
requests U |
تقاضا برای چیزی |
|
|
request U |
تقاضا برای چیزی |
|
|
inclinable to something U |
مساعد برای چیزی |
|
|
look to <idiom> U |
آمادگی برای چیزی |
|
|
to answer in the a U |
اری گفتن بله گفتن |
|
|
greets U |
درود گفتن تبریک گفتن |
|
|
greeted U |
درود گفتن تبریک گفتن |
|
|
greet U |
درود گفتن تبریک گفتن |
|
|
searchingly U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
|
|
searched U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
|
|
searching storage U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
|
|
search U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
|
|
searches U |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
|
|
asopportunity offers U |
هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد |
|
|
distance vector protocols U |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
|
|
tests U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
|
|
test U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
|
|
tested U |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
|
|
propagated U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
|
|
propagate U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
|
|
propagates U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
|
|
propagating U |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
|
|
remnants U |
بقیه |
|
|
remnant U |
بقیه |
|
|
reminders U |
بقیه |
|
|
reminder U |
بقیه |
|
|
remainder U |
بقیه |
|
|
asked U |
برای چیزی بی تاب شدن |
|
|
to look at the black side [about something] U |
بدبین بودن [برای چیزی] |
|
|
to try something on U |
چیزی را برای امتحان پوشیدن |
|
|
ask U |
برای چیزی بی تاب شدن |
|
|
steeper U |
فرف برای خیساندن چیزی |
|
|
in defence of somebody [something] U |
برای دفاع از کسی [چیزی] |
|
|
to give reasons for a thing U |
دلیل برای چیزی اوردن |
|
|
approval U |
توافق برای استفاده از چیزی |
|
|
asking U |
برای چیزی بی تاب شدن |
|
|
security blanket <idiom> U |
استفاده از چیزی برای راحتی |
|
|
catch at U |
برای گرفتن چیزی کوشیدن |
|
|
I'd like something to drink. |
چیزی برای نوشیدن میخواهم. |
|
|
I'd like something to eat. |
چیزی برای خوردن میخواهم. |
|
|
to atone for something U |
کفاره دادن برای چیزی |
|
|
to make amends for something U |
کفاره دادن برای چیزی |
|
|
take for <idiom> U |
اشتباه شخصی برای چیزی |
|
|
asks U |
برای چیزی بی تاب شدن |
|
|
to get something to somebody U |
برای کسی چیزی را آوردن |
|
|
demanded U |
تقاضا برای انجام چیزی |
|
|
demand U |
تقاضا برای انجام چیزی |
|
|
demands U |
تقاضا برای انجام چیزی |
|
|
application [for something] U |
درخواست نامه [برای چیزی] |
|
|
The world is your oyster! <proverb> U |
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است! |
|
|
measure U |
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن |
|
|
cellarage U |
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی |
|
|
demanded U |
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن |
|
|
sexualize U |
جنس برای چیزی تعیین کردن |
|
|
to graps at anything U |
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن |
|
|
anthropomorphism U |
تصور شخصیت انسانی برای چیزی |
|
|
to save for something U |
پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی |
|
|
within reach of gunshot U |
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی |
|
|
consigns U |
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش |
|
|
I have nothing to declare. |
چیزی برای گمرک دادن ندارم. |
|
|
to set measures to anything U |
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن |
|
|
to make a r for something U |
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن |
|
|
to store up something U |
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده |
|
|
to make a study of something U |
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن |
|